نامه اززندان اوین


دوستان و حامیان عزیز
این نامه فریادیست برای کمک!!

دوستان و حامیان عزیزیک سال و نیم قبل در چنین روزی (دقیقاْ ۵۴۸ روز قبل که به آن اضافه می شود) من و همسرم آفرین نیساری توسط اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازداشت و در بازداشتگاه بد نام آن در زندان اوین محبوس شدیم. هفته گذشته من جمعاْ به ۲۷ سال زندان (که ۵۰ درصد از حداکثر طول مدت زندان برای هر مورد در چنین حکمی بیشتر است) و آفرین به ۱۶ سال محکوم شدیم. مضافاْ آفرین و من هریک به ترتیب به ۷۴ و ۱۲۴ ضربه شلاق و همچنین جریمه نقدی تصاعدی به میزان ۱۰ میلیارد ریال (با توجه به نرخ جاری ارز حدود ۲۵۰ هزار دلار) محکوم شدیم. گویی که این احکام کفایت نمی کرد، تابعیت من در آمریکا باطل و ملغی اعلام شد و کلیه املاک من مصادره و تماماْ به فروش خواهد رفت.  

ما که بیگناهیم ساده لوحانه تصور می کردیم که با سکوت و اجتناب از پوشش خبری و رسانه ای شاید فرصتی برای حل این مشکل در دادگاه داشته باشیم. به ویژه پس از آن که بازپرس (مقام قضایی مستقر در اوین) اتهام جاسوسی را که در ابتدا به آن متهم و برای آن بازداشت شده بودیم رد کرده بود. اما حکم صادره از سوی قاضی صلواتی (که همه معتقدند به دستور سپاه پاسداران دیکته و دستور داده شده بود) هر گونه توهم در باره انصاف، عدالت، قانون و / یا استقلال را زدود. حال روشن است که بدون دخالت فعال هیچ امکانی برای آزادی در آینده نزدیک و شاید هرگز نداشته باشیم. (یادتان نرود که من ۵۶ ساله ام).

گرچه به اطلاعات قانونی در زندان دسترسی ندارم اما می دانم که بی اعتبارترین مورد در حکم صادره استناد و اجرای قانون ۹۸۹ در قانون مدنی مورخ سال ۱۹۲۸ است. توجه شود که من به این اتهام محکوم شدم بدون آن که رسماْ به آن متهم شده باشم. هیچ کس قبل از صدور این حکم از این اتهام اطلاع نداشت. به استناد اظهارات دادستان تهران در کنفرانس خبری که در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۸ برگزار شد من اولین کسی هستم که به اتهام تابعیت دو گانه محکوم می شوم. بر اساس این قانون که تا کنون هرگز به اجرا گذاشته نشده است دولت ایران نه تنها تابعیت من را کم لن یکن اعلام کرده است بلکه برای مصادره و فروش خانه ام و تمامی مایملکم در ایران اقدام خواهد کرد. با استناد به این قانون دولت ایران درصد نامشخصی از فروش املاک را به من پرداخت خواهد کرد. به گفته دادستان تهران این حکم هشداری به تمامی دارندگان تابعیت دو گانه است. این حکم به وضوح در تناقض فاحش با تلاش دولت برای جذب سرمایه گذاری ایرنیان خارج از کشور و بازگشت مغزها به کشور است.

می خواهم قبل از توضیح در باره موارد مشخص در حکم تاکید کنم که به رغم تمامی حقه ها و شیوه های غیر قانونی در بازجویی ما نهایتاْ از اتهامات اولیه دایر بر "جاسوسی"، و "شناسایی و جذب جاسوس"، و "همکاری با دولت های خارجی علیه منافع ایران" مبری شدیم. حتی قاضی صلواتی هم نمی توانست چنین اتهامات بی اساسی را مطرح کند.

به جای آن، ما نه به این اتهام بلکه به اتهام بی پایه "همدستی در توطئه علیه امنیت ملی" محکوم شدیم (ماده ۶۱۰ قانون کیفری). استناد به این قانون ساده ترین راه برای صدور حکم محکومیت برای اشخاص است زیرا، این تنها اتهامی است که نه اقدامات عملی متهم بلکه نیت متهم آن هم به تشخیص قاضی برای صدور محکومیت کفایت می کند.  لزومی به توضیح نیست که اتهام امنیت ملی فراگیرترین اتهامی است که محکومیت آن 5-2 سال است که من برای آن به 7.5 سال محکوم شدم!! شایان ذکر است که تمامی شواهد برای این جرم ادعایی (از قبیل "نشان دادن ویدیوهای فمینیستی"، "هنرهای تجسمی غیرقابل قبول"، "چند ارتباطات ایمیلی با بنیاد شاهزاده کلاوس") به گالری آن مربوط است که من دخالتی در آن نداشتم زیرا تنها آفرین صاحب و مدیر این گالری است!

به رغم این حقیقت که من زرتشتی هستم (اقلیت دینی که بر طبق قانون مجاز به ساخت و مصرف مشروبات الکلی است)، بر اساس ماده 702 به 1.5 سال زندان و همچنین 74 ضربه شلاق و حدود 40 هزار دلار جریمه نقدی برای ساخت شراب جهت مصرف شخصی محکوم شدم.

من همچنین بر اساس ماده 22 در قانون مبارزه با قاچاق به اتهام "نگهداری مشروبات الکلی خارجی" قاچاق شده به ایران به سه سال زندان و حدود 150 هزار دلار محکوم شدم. این در حالی است که مشروبات الکلی هدیه از سوی دوستان دیپلمات من بود. ذکر این نکته جالب است که بازجویان سپاه پاسداران نه تنها تعداد بطری های مشروب را حداقل یک سوم تعدادی ذکر کرده بودند که من نهایتاً برای آن محکوم شدم (؟!؟) بلکه همچنین (بازجویان) به من اظهار کردند که با توجه به نوع و بسته بندی مشروبات (مخصوصاً یک نوع از آن که متعلق به یک شرکت خدمات دیپلماتیک هلندی است) و رسیدی از آن شرکت، برای آن ها مسلم شد که مشروبات الکلی در بازار سیاه خریداری نشده بود. این حقیقت، مسلماً، از محکومیت من جلوگیری نکرد.

برای نشان دادن مضحک و مغرضانه بودن محکومیت و هدف آن ها برای صدور بالاترین طول مدت زندان برای ما کافی است اشاره کنم که همین چند ماه پیش چند قطعه صنایع دستی شکسته ما توسط کارشناس عتیقه بررسی شد؛ اگر این چند سرامیک شکسته واقعاً عتیقه بود من را به اعدام محکوم می کردند که قصد آن ها از همان اول در زمان بازداشت ما همین بود. من از این حقیقت مطمئن هستم زیرا، آن ها به دنبال یافتن اسنادی برای انتقال پول بودند که پولشویی و دخالت در نظام مالی کشور به حساب می آمد. آن ها، همچنین، سعی کردند آفرین را متقاعد کنند که به دروغ علیه من شهادت دهد و بگوید که من عضو موساد، سی آی ای، ... هستم تا بتوانند من را اعدام کنند.

بعلاوه من را به موارد زیر متهم و محکوم کردند:
۱- نگهداری وافور پدرم به عنوان یادگاری که همیشه در جعبه ای در انبار خانه ام قرار داشت، ۴۰ سال قبل پدرم از آن استفاده می کرد زیرا بیماری پارکینسون در ایران ناشناخته بود؛
۲- نگهداری ۱۲۴ سی دی "نامناسب"؛
۳- داشتن ۶ بسته ورق بازی که در خانه باغبان بیرون از محوطه خانه ما پیدا شده بود. توجه شود که ورق بازی را می توان به راحتی از هر دستفروشی در پمپ بنزین ها و یا در تقاطع خیابان ها خریداری کرد؛
۴- داشتن ماری جوانا که آن هم در خانه باغبانمان پیدا شده بود.

این هم غیرقابل باور است که آفرین به یک سال زندان بیشتر و تحمل ۵۰ ضربه شلاق و جریمه نقدی برای "عرضه  و فروش آثار هنری مغایر با ارزش های اسلامی" محکوم شد. آن هایی که از گالری او دیدن کرده بودند می دانند که این اتهام صحت ندارد. به هر حال ما چند اثر هنری "نامناسب" در خانه داشتیم که کاملاْ قانونی بود.

به طور خلاصه، ما خلاف قانون بازداشت شدیم؛ زندگی خصوصی ما مورد تعرض و تجسس قرار گرفت؛ اتومبیل هایمان هنوز بر گشت داده نشده است؛ اقلام شخصی ما و تمامی  اسنادمان، اسناد مالکیت و از این قبیل از خانه مان خارج شد و برگشت داده نشده است. آفرین گالری هنری اش را از دست داده است و من همه چیزم را، از جمله، خانه و چندی ارثیه ام را از دست داده ام. وجهه پاک ما خدشه دار شده است؛ قوانین بسیاری نه تنها در طول بازجویی بلکه در محاکمه زیر پا گذاشته شده است؛ من احتمالاْ زودتر از ۷۰ سالگی از زندان اوین بیرون نخواهم رفت. وکلای ما پرونده را به دادگاه تجدید نظر ارجاع خواهند کرد، اما انتظار ندارم که با توجه به نفوذ سپاه پاسداران بر نظام قضایی و قصد آن ها برای نابود ساختن کامل زندگی ما به این دلیل ساده که از ما الگویی برای دیگران بسازند (یا صرفاْ به لیست گروگان های خود اضافه کنند) عدالت در مورد ما اجرا شود، مگر آن که فشار بین المللی به طرزی موثر افزایش یابد.

از آن جایی که آفرین شرایط سخت تری نسبت به من دارد و تحت کنترل بیشتری، این فریاد برای کمک را فریادی از سوی هر دو ما تلقی کنید. و لطفاْ این نامه را به اشخاص مورد اعتماد بدهید که ممکن است بتوانند به آزادی ما کمک کنند.

20 ژانویه 2018
زندان اوین

تهران، ایران

ترجمه از انگلیسی